تمنا و در خواست از خدا برای انسان‌ها یک اصل است چرا که همه موجودات عالم فقیر و محتاج فیض رحمانی هستند. خداوند خطاب به انسان­ها می­فرماید:«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛[1]اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید تنها خداوند است که بى‏نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!»
 
برخی بر اساس تبعیت از عقل و وحی، زودهنگام متوجه فقر خود و راه رفع آن شده، خاشعانه دست به سوی «غنی ستوده» دراز می­کنند و او هم تعهد کرده دستی را خالی برنگرداند:«ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» اما در این میان تمنایهای بی پاسخی وجود دارد که به دلیل گذشتن وقت از وعده دیگر از طرف خدا پاسخی به آنها داده نمیشود و یا اگر هم پاسخی داده شود از پاسخ ندادن بدتر خواهد بود؛ چراکه آن پاسخ یا منفی است و یا زبانی دردناک و سوزاننده دارد؛ این نوع پاسخ اگرچه مخصوص به گنهکاران است اما صرف اینکه ممکن است از موجودی اینچنین رئوف چنین پاسخهای دردناکی هم صادر شود اقتضا میکند تا کمی با احتیاط قدم برداریم.
 
در خواستها و تمناهای بی پاسخ معمولا برای لحظه ای است که دیگر جانی در بدن باقی نمانده و آدمی تمام آنچه در چنته داشته رو کرده وسوت پایان زده شده است؛ در چنین شرایطی بسیاری از افراد به دنبال وقت اضافه می‌گردند که پاسخ این تمنا چیزی جز یک "نه‌ی"  صریح نیست.
 

درخواست رجعت در پایان مسیر دنیا

دنیا جاده­ای است با گردنه­‌ها و پرتگاه­‌های بسیار خطرناک و انسان مسافری است که ناچار باید این مسیر پرخطر را بپیماید. البته چگونه رفتن اختیاری است:« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛[2]ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!»
 
خداوند در این حرکت تکالیفی برای آدمی تعیین نموده و توقعاتی از او دارد. این تکالیف و توقعات را هم برای همه بیان کرده است، به طوری که کسی نمی­تواند نسبت به وظیفه­‌اش اظهار ناآگاهی کند، اما بسیاری در پیچ و خم­‌های دنیا دچار غفلت شده، در نتیجه از انجام تکالیف باز می­مانند و در لحظه مرگ متوجه می­شوند که چه از دست رفته است، لذا ناله آنان بلند می­شود:«رَبِّ ارْجِعُونِ*لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْت؛[3]پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم عمل صالحى انجام دهم!»
 
به همین جهت است که علی(علیه­‌السلام) فرمود:« مردم خوابند، چون بمیرند آگاه می­‌شوند.»[4] این خواسته غیر منطقی خلاف قانون آفرینش است:«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛[5]هنگامى که سرآمد آن‌ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى‏‌کنند، و نه بر آن پیشى مى‏‌گیرند.» درخواست بازگشت آنان بی­‌پاسخ می­‌ماند، زیرا حتی اگر برگردند چون در طول عمر خود به گناه عادت کرده­‌اند به کج‌روی خود ادامه می­‌دهند:« وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ؛[6]و اگر بازگردند، به همان اعمالى که از آن نهى شده بودند بازمى‏‌گردند.»
 

زود دیر می­‌شود!

انسان در این عالم فرصتی محدود دارد که به سرعت می­‌گذرد. از دست دادن این فرصت­‌ها موجب غصه است، اما در این فرصت چه باید کرد؟ باید کاری را که هدف خلقت انسان است یعنی عبادت، انجام داد:« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛[7]من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند.» منظور از عبادت فعل نماز و مانند آن نیست، بلکه هر فعل و ترکی را که انسان بر اساس احکام شریعت و با قصد قربت انجام دهد عبادت است.
 
رسول­خدا(صلی­‌الله­‌علیه­‌وآله) فرمود:«دنیا لحظه­‌ای است، آن را به بندگی بگذران.» پس اگر فرصت­ها چون ابر بهاری گذرا است باید دانست که خیلی زود دیر می­شود و اگر فرصت از دست رفت دیگر به هیچ وجه تمدید نمی­‌شود، مانند آنکه کسی به قصد قبولی دانشگاه در کنکور شرکت کند، ولی سر جلسه خوابش ببرد تا زمان امتحان تمام شود و دیگر التماس برای اینکه خوابم برد فایده­‌ای ندارد، بنابراین اگر می­‌خواهیم از کسانی نباشیم که چون راه به پایان رسید بگوییم:«رَبِّ ارجِعُونِ» اکنون باید هوشیارانه از فرصت­ها بیشترین استفاده را ببریم تا در «یوم­‌الحسره» حسرت کمتری بخوریم.
 

درخواست برگشت از محشر

درخواست رجعتی که در دنیا برای برخی اتفاق می­افتد و جواب منفی می­‌شنوند در محشر پس از مشاهده عذاب­‌ها وحشت وجود غافلان دنیا را می­‌گیرد و به چاره‌جویی می­‌پردازند و آنجا هم درخواست رجعت به دنیا می­‌کند، یعنی امری غیر ممکن­‌تر نسبت به درخواست رجعت در دنیا. آنان به دنبال شفیع برای خود می‌گردند و می­‌گویند:«فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ؛[8] آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند که براى ما شفاعت کنند؟ یا (به ما اجازه داده شود به دنیا) بازگردیم، و اعمالى غیر از آنچه انجام مى‏‌دادیم، انجام دهیم؟!» اما افسوس که دیگر سودی ندارد.
 

درخواست برگشت از محشر

در صحنه محشر صدای شعله­‌های آتش شنیده می­‌شود، هم­چنان‌که بوی خوش بهشت به مشام بهشتیان می­رسد. درباره جهنمیان فرموده است:«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفیراً؛[9]هنگامى که این آتش آنان را از مکانى دور ببیند، صداى وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس‏‌زدن شدید همراه است مى‏‌شنوند. » اما مؤمنان در آن روز هیچ ترس و غمی ندارند:« لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛[10]وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمى‏‌کند و فرشتگان به استقبالشان مى‏‌آیند، (و مى‏‌گویند:) این همان روزى است که به شما وعده داده مى‏‌شد!»

جهنمی­‌ها که در دنیا گوش شنوا نداشتند و همه چیز را با زبان یا عمل انکار می­‌کردند، در قیامت لب به اعتراف می­‌گشایند:«قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ؛[11]فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند.» و می­‌گویند:«رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا؛[12]پروردگارا دیدیم و شنیدیم.» حرفی که مؤمنان در دنیا گفتند و غفران الهی رسیدند:« سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ؛[13]«ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»

جهنمی­‌ها پس از دیدن وضعیت محشر و اعتراف­‌های دیرهنگام وحشت­‌زده به چاره­‌جویی می­‌پردازند. پس به دنبال شفیع می­‌گردند و درخواست بازگشت به دنیا را دارند:«فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ؛[14] آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند که براى ما شفاعت کنند؟ یا بازگردیم، و اعمالى غیر از آنچه انجام مى‏‌دادیم، انجام دهیم؟!»

در آیه دیگر آرزو می­‌کنند که بازگردند تا مؤمن شوند:«فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛[15]اى کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!»

در آیه دیگری خداوند به پیامبر می­‌فرماید به مردم بگو کاری نکنند که بعدا پشیمان شوند و راه برگشت نداشته باشند:« وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَریبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ؛[16]و مردم را از روزى که عذاب الهى به سراغشان مى‏‌آید، بترسان! آن روز که ظالمان مى‏‌گویند: «پروردگارا! مدّت کوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذیریم و از پیامبران پیروى کنیم!»


پی‌نوشت:
[1]. فاطر،15.
[2]. انسان،3.
[3]. مؤمنون،99و100.
[4]. عیون الحکم و المواعظ،ص66.
[5] . اعراف،34.
[6]. انعام،28.
[7]. ذاریات،56.
[8]. اعراف،53.
[9]. فرقان،12.
[10]. انبیاء،103.
[11]. اعراف،53.
[12]. سجده،12.
[13]. بقره،285.
[14]. اعراف،53.
[15]. شعراء،102.
[16]. ابراهیم،44.